ریتا

1- خانم یا آقایی به نام ریتا به وبلاگم سر می زنه و در مورد نوشته هام نظر می ده. نظراتش هم به زبان خاصی عنوان می شه! مثلا در مورد مطلب قبلی که درباره دخترها حرف زده بودم و البته حرفهای کامیار رو درباره هوش و استعداد خانمها نوشته بودم، دوستمون با ناراحتی تمام در جهت حمایت از جامعه زنان نظری نوشته بودند با این مضمون که پسرها باسواد اما نادانند! نکته جالب توجه برای بنده، ترک بودن ایشون هست! شاید هم ترک نباشن ولی اقلا آهنگهای ترکیه ای رو زیاد گوش دادن!

لازمه تذکر بدم که از نظر من، دخترها و پسرها دو موجود متفاوتند و لزوما نباید مثل هم فکر کنند. پسرها اصولا منطق گرا و سرسخت و جدی هستند و دخترها احساساتی و مهربان و لطیف! نیازهای دخترها و پسرها هم متفاوته و آدمی موفقه که از دختر انتظار دختر بودن داشته باشه و از پسر انتظار پسر بودن! بعد از این مرحله، خاص بودن مهم می شه، به این معنی که دختر در دختر بودنش سعی کنه خاص باشه و پسر هم همچنین. بعضی از رفتارها هستند که آدم به راحتی می تونه کنار بذاره و خودش رو از جمع عوام الناس خارج کنه! البته پذیرفتن این مسئله کار آدمهای خاصه!

2- ماه رمضان اومد و رفت. امسال برام سال عجیبی بود. بین ایمان و کفر گیر کرده بودم! هر جا دور و برم رو نگاه می کنم می بینم که آدمهایی که موفق هستند، اعتقادات متفاوتی با من دارند و فقط در زمانهای خاصی مثل ما می شن! یعنی در طول سال هر غلطی دلشون می خواد می کنن و در مناسبتهای مذهبی دست و دلباز می شن و شروع می کنن به اطعام و هر کار ریاکارانه دیگه! هر کاری کردم که روزه نگیرم نتونستم. به جز اون روزی که رفتم شمال، بقیه روزها رو روزه گرفتم ولی هر جا که می رفتم مسخره می شدم. حتی یه روز رفته بودم تو شرکتی که ادعای دین و مذهب داره، بوی غذا همه جا رو پر کرده بود و وقتی با مدیرشون صحبت می کردم، انقدر تریپ مذهبی می اومد که خدا می دونه! چهار پنج تا هم از این انگشترهای ریا دستش بود. تو شرکت خودمون هم فقط 3 نفر روزه می گرفتیم! به هر حال امسال هم گذشت و امیدوارم نماز و روزه همه کسانی که با نیت خیر روزه داری کردند، قبول باشه و عیدشون رو هم تبریک می گم.

3- شماره دو یه مقدار تریپ مذهبی شد. باید بپذیریم که دین دیگه در بین مردم اون ارزش گذشته رو نداره. آدمها فقط ادعای دینداری می کنن. بعضی ها می گن فقر که اومد، دین می ره! ولی از نظر من ثروت که اومد، دین پا به فرار می ذاره. به شخصه اعتراف می کنم که از وقتی وضع مالیم خوب شده، دین و آخرت در نظرم کمرنگتر شدن! البته خیلی راحت هم می تونم توجیه کنم!!

4- فیلم های Rush Hour، The Bruce Almighty و A night in Mc Cool's رو در روز عید فطر دیدم! البته اولی رو قبلا هم دیده بودم. جیم کری در فیلم Almighty واقعا عالی بازی کرده بود و دیالوگ نهایی فیلم بین مورگان فریمن و جیم کری واقعا عالیه! به آدم یاد می ده که چه جوری دعا کنه و چی بخواد!

5- پسری هست که 4 ماه نمی شه که از دهات اومده تهران! جمعه که داشتم از کلاس می اومدم طرف خونه، دیدمش که افتاده دنبال سه تا دختر و متلک می اندازه! سیگار هم می کشه. حواسش بهم نبود و من هم وایسادم و از دور تماشا کردم که چیکار می کنه! والا ما به این سن رسیدیم از این غلطا نکردیم، نه اینکه بگم نخواستیم، نتونستیم! بالاخره هر کسی را بهر کاری ساخته اند!

6- جمعه فیلم فقر و فحشا ساخته مسعود ده نمکی رو هم دیدم. یه فیلم مستند در مورد زنهای خیابانی که به زبانی کاملا واضح دردهای قابل نمایش جامعه رو در معرض دید قرار داده بود. چند نکته در مورد فیلم برام جالب به نظر رسید:

- دود منقل آقای میر شکاک در زمان خواندن مقاله وزین خودشون!

- فیلمبرداری و نمایش اون در حالی که کسایی که ازشون فیلم گرفته می شد، بارها تذکر می دادن که به شرطی اطلاعات رو در اختیار می ذارن که ازشون فیلم گرفته نشه!

- چشم هم چشمی رایج بین خانمها که به نظرم دلیل اصلی به انحراف کشیده شدن آنها شده بود!

- اعلام کردن فقر به عنوان ریشه اصلی انحراف و نادیده گرفتن ریشه های اصلی

- تعریف جدید دین در بین جوانها بنا به سلیقه و نیاز

- معرفی کامل مکانهای رایج برای اعمال منافی عفت عمومی

- آموزش روشهای مختلف برای به تور انداختن پسرها و دخترها و ...

7- موقعی که در مورد دخترهای ایرانی در دوبی صحبت می کرد و کازینوهای دوبی رو معرفی می کرد، در حضور جمع گفتم که کاش قبل از رفتن به دوبی این فیلم رو دیده بودم! البته شنیدم که کیش هم دست کمی از دوبی نداره!

8-  تلفن ما امروز قطع شده! درست روزی که لازمش داریم. کلی حالم گرفته شد. عید فطر خوبی نشد! به هیچ کس نتونستم زنگ بزنم.

9- کالبیمین رسمینی چک، گور بیر اوردا نلر وار!

10- شو آشکین هیچ عادالتی یوکمو! گونولدن سونه، گونول ورن یوکمو!

نظرات 2 + ارسال نظر
صدفی پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 05:16 ق.ظ http://sadafi.persianblog.com

سلام...راستش اون روز که کامنت گذاشتم فقط یه پست از مطالبت رو خونده بودم و لی وقتی همون موقع dcشدم وقت کردم همشو بخونم...در حقیقت من ارتباط مستقیم با شهرداری بابل ندارم منتها قراره اگه خدا بخواد یه سری کار های تبلیغاطی براشون انخام بدم...البته اگه وقت کنم...
یه چیزی تو وبلاگ شما برام جالب بود

ریتا پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1383 ساعت 01:00 ب.ظ

خوب ! این تعریف خیلی بهتره !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد