عیدتون مبارک

1- امروز مهندس یه چک پانصد هزار تومنی داد بهم بابت یه چیزی! کلی خوش به حالم شد. زود رفتم نقدش کردم و بعد از ظهر هم زود رفتم خونه و نشستم بازی پرسپولیس و پیکان رو دیدم. بعد از چند روز پرتنش تازه یه روز خیلی راحت و آروم رو پشت سر گذاشتم.

2- شاگردم که چند بار بهم زنگ زده بود، بعد از اینکه دید تغییری تو رفتارم دیده نمی شه، حدود 5 روز بهم دیگه زنگ نزد تا اینکه دیشب زنگ زد و باز هم همون حرفهای قبلی رو تکرار کرد. بعد از یه مقدار حرف زدن در مورد مسائل مختلف و تعریف و تمجید از کارایی که می کنه ازم خواست که باهاش مهربونتر باشم و از این حرفا! من هم تمام شرایط روحی و فکری خودم رو بهش گفتم و خواستم که به جای اصرار بر چیزی که خودش هم اطمینانی بهش نداره، سعی کنه کاری انجام بده که بعد از یه مدت کوتاهی پشیمون نشه! بهش گفتم که مثل یه خواهر مهربون دوستش دارم و نمی خوام قالب رابطه بین ما از اینی که هست تغییر پیدا کنه! گفت که هیچ کس دوستش نداره و از این حرفا! خلاصه که بعد از یک ساعت حرف زدن خداحافظی کرد ولی احساس می کنم ناراحت شد.

3- آقا کار کردن با لینوکس خیلی مزه می ده! فکر کنم تو این دو ماه گذشته شصتاد بار لینوکس های مختلف از قبیل فدورا و ... و حتی یونیکس FreeBSD رو نصب کردم و البته مشکل اساسی که هنوز نتونستم حلش کنم، راه اندازی X Windows در محیط VMWare هست. ماشین میزبان ویندوز داره و ماشین میهمان لینوکس 7.2! هر کسی راه حلی سراغ داره خبرم کنه لطفا! در ضمن این VMWare Tools هم هنوز نتونستم نصب کنم. یعنی حتی از روی راه حلی که سایت RedHat ارائه می ده نمی شه نصب کرد!! من موندم و لالای باران!

4- عید غدیر عروسی عموی بنده برگزار می شه و هنوز نتونستم پروژه رو تموم کنم تا به عروسی برسم. با این وضعی که پروژه داره، فکر می کنم خیلی زرنگ باشم تازه می تونم دوشنبه تمومش کنم!

5- پریشب با مهندس از شرکت زدیم بیرون. ساعت ده شب بود. داشتیم تو مسیر می رفتیم طرف سه راه یوسف آباد که منظره های جالبی از پسرهای دختر نما و دخترهای پسرنما دیدیم. با مهندس در مورد پروژه ها حرف می زدیم که از کاری که می کنم ابراز رضایت کرد ولی دو تا ایراد بهم گرفت! یکی این که گفت هنوز روحیه دانشگاهی داری و تجاری نشدی و بعدیش اینکه یادگیریت ضعیفه! می گفت چرا اون کتاب رو دوباره داری می خونی!؟ با اینکه حرفش رو اصلا قبول نداشتم ولی بهش گفتم که اطمینان می دم که پروژه رو به موقع تموم می کنم و فقط می تونم از این جهت خیالش رو راحت کنم. گزارشها باید تا روز نهم آماده بشه که حدود هشتاد درصدش رو آماده کردم و بقیه تا سه شنبه آماده می شن!

6- یه نفر هست تو شرکت که قبلا توضیح دادم در موردش. تو واحدی که هستیم، ایشون کارهای بازاریابی رو انجام می دن و بنده کارهای فنی رو! از روزی که اومد شرکت، چون سنش از من زیادتر بود و جای دیگه تجربه مدیریتی داشته، همه بهم گفتن که رییست اومد! همون روز به مهندس گفتم که ایشون همکارم هستن!! این بحث رییس بودن انقدر به شوخی تو شرکت تکرار شد که آقا واقعا باورش شده رییس منه! امروز می گفت پروژه تموم نشه شما عروسی نمی ری! بهش چیزی نگفتم ولی به مهندس گفتم دوست ندارم حالش رو پیش بچه ها بگیرم! شما لطف کن بهش بگو که من هر موقع دلم خواست می رم و هر موقع دلم خواست می آم! در ضمن بهش بگید که فقط به یه دلیلی که خودتون می دونید رفتارش رو تحمل می کنم!

7- امروز به مهندس می گفتم که متاسفانه رودروایسی تو شرکت خیلی زیاد شده! اگه از کار کسی راضی نیستی، چرا اعتراض نمی کنی؟ متاسفانه این مساله رودروایسی باعث شده بعضی ها به هر بهونه ای از زیر کار در برن و بعضی ها هم امثال من مجبور باشن تا آخرین ساعات شب تو شرکت باشن! دیگه اگه قرار باشه یه کارمند عادی و بیسواد شرکت بره به خاطر اینکه مسئول پروژه کوتاهی کرده شبکه نصب کنه، واویلا می شه!

8- اینو نمی دونم بنویسم یا نه! ولی به قول آیت... جعفری، لا اله الا ا...، می نویسم! درست زمانی که دوست نداری تو امتحان پتروشیمی قبول بشه، قبول می شه و راهی نیست جز رفتنش به ماهشهر! البته هنوز داره فکر می کنه که اینکارو بکنه یا نه! بالاخره این هم یه تصمیم بزرگه که ممکنه زندگیش رو تحت تاثیر قرار بده! نظر منو که خواست گفتم کاری کنه که بیشتر به نفعشه! فکر می کنم نفعش هم تو رفتن باشه!

9- نمی دونم چرا انقدر تو نوشته هام از علامت تعجب استفاده می کنم!!

10- امشب نشستم فیلم دوبی رو هم دیدم. بعدش آهنگ سلام عزیزم رو از شهرام صولتی که تو دوبی خونده گوش دادم! به قول آقای ملکی ایرلاین، چسبید! خووووووووووب چسبید! راستی عیدتون مبارک!

آهای خوشگل عاشق!
آهای عمر دقایق! 
آهای وصله به موهای تو سنجاق شقایق!
.......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد