امروز، یعنی دیروز در واقع، از صبح تا حدود ساعت هفت عصر تو یه جلسه بودیم. تو این جلسه، شرکت کننده ها از مبالغ میلیاردی حرف می زدن و انقدر راحت بررسی و تحلیل می کردن که مخم سوت کشید! کلی هم در مورد الکترونیک و شبکه و امنیت شبکه و سرویسهای شبکه و ... بحث شد. از اونجا اومدم شرکت و بلافاصله رفتم میدون نوبنیاد. چه برف سنگینی می اومد. مهندس اسماعیلپور که از مکه برگشته بود، همه رو دعوت کرده بود به تالار .... و میدون نوبنیاد. تا رفتم تو، مهندس رو دیدم و روبوسی و حجکم مقبول گفتم و رفتم سر میز پیش بچه ها! چهره ها همه آشنا بودن! چقدر هم آدمای کله گنده اومده بودن! از رییس روسای صبا باتری و باتری نیرو بگیر تا گردن کلفتهای وزارت دفاع!
مهندس اسماعیلپور گفت که تو مکه واسم دعا کرده که زن بگیرم! کلی گفتیم و خندیدیم و آخرش بهش گفتم که مهندس، مثل اینکه به جای سیاه شدن، سیاهکار شدی ها! تو گفتی و ما باور کردیم! با مهندس حیدری و دار و دسته مدیران شرکت .... الکترونیک هم صحبتی کردیم. راستی! آقای موسوی، همون که دعای سحر رو خونده، برای مداحی دعوت شده بود! مراسم جالبی بود.
سلام دوست گرامی زیباو متین مینویسی موفق باشی
سربزنی خوشحال میشم
salam .omidvaram khoob bashy.mibinam ke hesaby behet khosh migzare .omidvaram hamishe khosh bashy( bebakhshid ke pinglish ya be ebaraty finglish typ kardam type farsi baram azab avare) tond tond update kon felan bye
سلام.خوب به سلامتی خبرهای تازه ای میخونم پس شیرینی را افتادیم نه ؟شوخی کردم امیدوارم که هر چه به صلاحته همان شود اقا این شبها منو یادتون نره التماس دعا....
khayli bahale albate khayli na