روز مادر مبارک

- روز مادر مبارکباد! مادرم، خیلی دوستت دارم و محبت هیچ کس رو با تو عوض نمی کنم. برای من بالاترین لذتها دیدن لبخند بر روی لبان توست. مرا از این لذتها بی نصیب نذار! روز مادر رو به تمامی مادران ایران زمین تبریک می گم و امیدوارم سایه شون همیشه بر سر فرزندانشون باشه.

- دیشب شب خیلی جالبی بود. طبق قراری که با بچه های کلاس فرانسه گذاشته بودیم، رفتیم خونه خانم کریمی! قبل از ساعت 6، فرشاد بهم زنگ زد و گفت که با مهتاب تو مترو مصلی قرار گذاشته و ازم خواست که من هم برم! رفتم و نیم ساعت منتظر شدم تا فرشاد برسه. اجازه دادم مهتاب بشینه جلو که یواش یواش با فرشاد صمیمی بشه!!! گل خریدیم و رفتیم خونه خانم کریمی. زهرا و پردیس و صنم به همراه دو تا پسر خانم کریمی منتظر ما بودن! خیلی مفصل ازمون پذیرایی کرد. دختر کوچولوی پردیس هم شده بود سوژه همه! همه داشتن با بچه پردیس بازی می کردن! یه مدت بعد، رضا هم اومد و بعدش استادای ترمهای گذشته، علی و محسن و روح ا...، اومدن! کلی گفتیم و خندیدیم! بعدش با هم رفتیم درکه، رستوران SPU، شام بخوریم. هر کسی سوار ماشین یکی شد و رفت و من هم سوار ماشین زهرا شدم. جالب اینکه وقتی رسیدیم، همه ماشینشون رو پارک کردن و فقط ما نتونستیم جای پارک گیر بیاریم! این باعث شد که نسبت به بقیه بچه ها نیم ساعت دیرتر برسیم داخل رستوران! و بچه ها ازمون پرسیدن که خدایی عمدی بود یا سهوی!!؟ خلاصه که تا ساعت 12:30 تو رستوران بودیم و می گفتیم و می خندیدیم. خیلی هم تیکه های فرانسوی می انداختیم به همدیگه و همدیگه رو اذیت می کردیم! بعدش چون دیر شده بود، استاد از من و رضا دعوت کرد بریم خونش و ما هم با پر رویی قبول کردیم و رفتیم. چای دم کردیم و خوردیم و کلی هم در مورد فرهنگ و آداب و رسوم حرف زدیم و از وضعیت فرهنگی جامعه انتقاد کردیم و گرفتیم خوابیدیم!

یه سری چیزای دیگه هم هست که بعدا می گم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد