الیمده دییل!

 

Elimde degil, hala seviyorum

Elimde degil, unutamiyurum!

 

Ask, tatli bir ruya

Gozlerde baslar

Kalplarde yasar

Ask, sir gibi guzel

Film gibi gecer

Masal gibi biter

 

O, simdi cok uzaklarda

Yok hayatimda

Ah, hatiralarda

 

 

1-      تو هر عکسی که بخندی خوش تیپ تر و زیباتر دیده می شی.

2-      سرعت وصل شدن به اینترنت 4/2 کیلو بیت در ثانیه که باشه، چیکار می تونی بکنی؟ فقط می تونی دلتو خوش کنی که به اینترنت وصل شدی!

3-      ترجمه بلدی، می تونی تدریس کنی، برنامه نویسی می کنی، لیسانس الکترونیک داری، مدرک زبان هم داری، اطلاعات عمومی خوبی هم داری، از خیلی چیزا هم سر در می آری ولی خیلی ها هستن که با یکصدم همین تواناییها درآمد بسیار بالاتری از تو دارن و تو دلخوشی که با سوادی!

4-      اگه بیست و پنج سالتون باشه، به چیا فکر می کنید؟ احتمالا به اینکه با کی برید کوه، یا اینکه آخر هفته کجا برید یا اینکه کدوم فیلم رو تو کدوم سینما ببینبد و یا اینکه واسه دوست دخترتون چی بخرید! چجوری فلان دختر رو تور کنید و خیلی چیزای دیگه! اگر هم دختر باشید، به این فکر می کنید که چه عروسکی رو بخرید، لباس مهمونیتون چه جوری باشه، روژ لبتون چه رنگی باشه و یا اینکه چه جوری دوست پسرتون رو راضی کنید که براتون بیشر خرج کنه! پس اگه اینجوری بودن رسم بیست و پنج ساله بودنه، من بیست و پنج سالم نیست!

5-      تلاش برای متفاوت بودن در عین معمولی بودن واقعا سخته.

6-      ارزش آدما فقط وقتی معلوم می شه که بهشون نیاز پیدا می کنیم. انصافا تا حالا چند بار تنها برای پرسیدن حال دوستتون بهش زنگ زدید؟ برای من که پیش نیومده کسی زنگ بزنه و حالم رو بپرسه. همیشه دلیل غیر مرامی برای تماسها وجود داشته، ولی می شه گفت که همین دلایل غیر معرفتی و مرامی باعث تحکیم روابط دوستانه می شه!

7-      تو اورکات که سر می زنم، بعضی از نظرات رو می خونم. دعوت کردنها و پیغامهای نوشته شده خیلی مصنوعیه ولی از همین پیغامها هم می شه در مورد افراد مختلف اطلاعات خوبی کسب کرد. از قدیم گفتن: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد!

8-      فراموش کردن گذشته خیلی سخته! فراموش کردن افرادی که یه عمری باهاشون زندگی کردی خیلی سخت تره. بعضی وقتها چشمام رو که می بندم، شبهای نگهبانی تو مرزن آباد یادم می آد. کلاه بیچاره و دفترهایی که از نوشتن حرفهای ناتمام یه دل تنها، سیاه شده بودند. گاهی وقتها آدم دوست داره به اندازه دوران بچگی ساده و بی شیله پیله باشه!

9-      کابول کابول، پادیشاه، گولاخ آسین جماعت، الوداع آشکیمیزا، پیتزا دانی، ایکی دویمه...! نگاه که می کنم می بینم که چه ساده وقتم رو هدر دادم برای چیزایی که ارزشش رو نداشتن! فقط متشکرم از الناز که خیلی چیزا بهم یاد داد. بهم یاد داد که تفاوت بین دختر و پسر رو بفهمم، یاد داد که بتونم ابراز احساسات کنم، از خوندن شعر لذت ببرم و آهنگهای غمگین گوش بدم! شاید عاشقش بودم ولی هیچوقت بهش نگفتم. الناز خیلی راحت می تونه هر چی دلش می خواد بهم بگه ولی من به خودم اجازه چنین کاری نمی دم. کما اینکه آخرین بار تو چت هر چی دلش می خواست بی دلیل و بی جهت بهم گفت. بعضی وقتها بهش فکر می کنم و همچنان به هوش و استعداد بی حد و اندازه اش غبطه می خورم.

10-   پیتزا دانی یه پیتزا فروشی تو سمنانه که شبنم همیشه اونجا غذا می خورد. یه صندلی بود که همیشه رو اون می نشست. من هم همیشه می رفتم رو همون صندلی می نشستم و غذا می خوردم! البته وقتی پول دستم می اومد! الان شبنم هر چی فکر می کنه که بفهمه من کی هستم نمی تونه به جوابی برسه! عشق یه طرفه ای که هیچوقت هم ابراز نشده باشه، همین می شه دیگه! شبنم ازدواج کرد و هیچوقت نفهمید که من دوستش داشتم. وقتی دانشجو بودم، چقدر دوست داشتم باهاش صحبت کنم ولی هیچوقت نمی شد. فقط بعضی وقتها که ازم سئوال می پرسید، سعی می کردم خیلی زیاد توضیح بدم که بیشتر باهاش حرف زده باشم! یادش بخیر!!

 

 

Nerele katlandi bu yurek

Bunada katlanir albet

Na acilar cekdi bu yurek

Bunada alisir albet