عمو

-          بالاخره عموی کوچک ما هم مقیم تهران شد و بعد از کلی درد سر خونه ای کرایه کرد و ساکن شد. امشب هم منزل عمو بودیم برای شام و کلی هم براش کار کردم. از خرید شیشه برای پنجره، جا انداختن شیشه ها تا تمیز کردن خونه. قبل از شام هم با عمو رفتیم مراسم افتتاحیه دانشکده مجازی دانشگاه علوم حدیث که وزیر علوم و حجه الاسلام ری شهری هم اومده بودند! عمو باورش نمی شد که این همه آدمای کله گنده با من صمیمی باشن و وقتی آقای حسینی اومد سلام و احوالپرسی گرمی باهام کرد، تازه باورش شد که برادر زاده اش سرش به تنش می ارزه!

-          به زودی به یه مسافرت خارج از کشور می رم. اگر ویزام آماده بشه، تا قبل از پانزدهم این ماه به یه مسافرت 10 روزه به هنگ کنگ، تایلند و تایوان خواهم رفت. البته این دو روز رو از شرکت مرخصی می گیرم و در واقع به عنوان مترجم رییس یکی از فدراسیونهای ورزشی برای مسابقات جهانی که در تایلند برگزار می شه، به همراه ایشون خواهم رفت. هنوز توافق نهایی بر روی مبلغی که بهم پرداخت خواهد شد نشده ولی حتی اگه پول زیادی هم برام نداشته باشه، خودم تمایل دارم تا مدتی استراحت کنم و چه بهتر که به یه مسافرت خارج از کشور برم!

-          به همراه دو تا از دوستان و همسر یکی از اونا اقدام به تاسیس شرکتی کردیم. البته اقدامات اولیه انجام شده و ثبت شرکت هنوز نهایی نشده! راستش توافق نهایی بر روی اسم شرکت انجام نشده و مسئولیتها به طور کامل تشریح نشده. خودم علاقه ای به تاسیس شرکت با این دوستان نداشتم، چون که سرعت من خیلی بیشتر از اوناست ولی به هر حال برای شروع بد ندیدم با همین مجموعه شروع کنم تا انشا... خودم بعدها دست به کارهای بزرگتر بزنم!

-          برای چندمین بار به جلسات گلدکوییست دعوت شدم! برای اینکه آب پاکی رو رو دستشون بریزم، یک ساعت تو اینترنت گشتم و مقالات خوبی در مورد بازاریابی شبکه ای و هرمی پیدا کردم. وقتی رفتم تو جلسه، ایراداتی به سیستم گلد کویست وارد کردم که از آوردن پاسخ عاجز موندن و در نهایت دعوتم کردن که برای بحث بیشتر به جلسه ای که با حضور یک دکتر اقتصاد برگزار می شه برم! حقیقتش فکر می کنم دیگه جرات نمی کنن دنبالم بیان! از نظر من پولی که از طریق گلد کوییست به دست بیاد، کاملا حرامه و به هیچ عنوان عضو این گروه نخواهم شد.