هدیه تولد

1-      امروز صبح که رسیدم شرکت، نشستم نامه ای برای اون دختر یزدی نوشتم. حقیقتش تنها دلیلی که باعث شد این نامه رو بنویسم، ارزشی بود که براش قائلم و گرنه برام مهم نبود که چی می شه! دوست ندارم که در موردم قضاوت نادرست بکنه! سعی کردم بهش کمک کنم تا اشتباهات فجیعی رو که بهش دست پیدا کرده بود کنار بذاره! آدرس وبلاگم رو هم بهش دادم تا شاید اندکی بتونه با روحیاتم آشنا بشه! تصمیم گرفتم دیگه باهاش ارتباطی نداشته باشم. امیدوارم روزی بفهمه که آدمایی مثل من کم پیدا می شن!

2-      آقای حجتی چند روزی هست که ایرانه و داره سازماندهی جدید واحدهای شرکت رو انجام می ده. راستش تو این چند روزه با من هیچ صحبتی نشد و فقط بهم گفتن که دارن یه تغییراتی انجام می دن! گذاشتم کاراشونو کردن و امروز با مدیر عامل و آقای حجتی یه صحبت مفصل کردم و خواستم که تغییرات رو طوری انجام بدن که واحد ما هم مشمول الطاف هیئت مدیره بشه! در مورد افزایش حقوق هم صحبت مفصلی کردم و با اینکه مدیر عامل می گفت حقوق بالای پانصد هزار تومان دست ایشون نیست، ولی در نهایت رضایت ضمنی رو برای افزایش حقوق به مقدار قابل توجه گرفتم!

3-      دیشب داشتم با JOY در مورد فلسطین، اسراییل و برنامه هسته ای ایران صحبت می کردم. از نظر Joy زندگی در فلسطین تحت لوای کشور اسراییل حق اوناست، در حالیکه از نظر من اسراییلیا فقط می تونن به عنوان شهروندان کشور فلسطین اونجا زندگی کنن و حق ایجاد کشور ندارن! در مورد مسئله هولوکاست هم زیاد بحث شد. مسئله هسته ای ایران هم بحث بعدی بود که سعی کردم حالی کنم که انرژی هسته ای حق ماست. دلایل بیخودی می آورد که شما نباید انرژی هسته ای داشته باشید ولی با جوابهای مشابهی که بهش دادم، کاملا متوجه شد که داره حرفهای مزخرف بوش رو تکرار می کنه!

4-      برای جشن تولدم، Joy  یه کتاب امنیتی جدید که به تازگی در آمریکا چاپ شده برام خریده و به همراه یه بسته که می خواد واسم سورپریز بشه برام فرستاده. طوری برنامه ریزی کرده که بسته ها دقیقا در روز تولدم به دستم برسن! یه سری سی دی فیلمهای جدید رو هم قراره بفرسته.

5-      امروز معلوم شد که باید برای یه دوره آموزشی دیگه دوباره به لندن برم. احتمالا می افته برای نیمه دوم سال آینده! اگه تابستون باشه عالی می شه، اگه نشه، تابستون می رم ایتالیا یا یونان. Joy هم می آد و می تونیم با هم کلی بگردیم. Joy در واقع می خواد خاطرات دوران جوانیش رو تازه کنه، چون اونطور که می گه تمام کشورهای اروپایی رو سفر کرده. یه روزی با Joy در پاریس قدم خواهم زد! امیدوارم تا اون موقع ازدواج هم کرده باشم که همسرم هم باهام باشه!