گفتم: سلام!
معصومانه گفت: می مانی؟
گفتم: تو چطور؟
محکم گفت: همیشه می مانم!
گفتم: می مانم.
روزها گذشت. روزی عزم رفتن کرد. گفتم: تو که گفته بودی می مانی؟!
گفت: نمی توانم! قول ماندن به دیگری داده ام، باید بروم!
فریناز مقیمی
بی معرفت...همون بهتر که رفت...
بی معرفت...همون بهتر که رفت...