نسل سوخته

در زندگی زخمهایی هست که روح انسان را آهسته می تراشد و در انزوا دیده نمی شود. نمی دانم چطور است بعضی اشخاص با اولین برخورد جان در یک قالب می شوند و طوری برای یکدیگر ابراز عشق و علاقه می کنند که آدم فکر می کند چند سال است یکدیگر را می شناسند و به هم علاقمندند. اما برعکس، بعضی دیگر با وجودی که مکررا به هم معرفی می شوند و در مراحل مختلف زندگی، سر راه یکدیگر واقع می گردند از هم گریزانند و هرگاه یکدیگر را در اماکن گوناگون می بینند بی تفاوت از کنار هم می گذرند.

دوستی بی جهت. دشمنی بی جهت. حالا به قول نویسنده می خواهند اسمش را سمپاتی یا آنتی پا تی بگذارند.

نمی دانم شما از کدام دسته اید؟ اما از هر کدام که باشید بهتر است درباره اش خوب فکر کنید. چرا که انسان گاهی لحظات بدون فکر عمل می کند و این کاملا اشتباه است. در این لحظه که من می نویسم بدون آنکه فکر کنم می نویسم و این را هم خوب می دانم که بعدا بخاطر اشتباهات زیاد پاکش خواهم کرد، اما با این همه می نویسم (اتلاف وقت).

آیا تا کنون فهمیده ایم که یک دوست چه نقشی در زندگیمان دارد؟

دوست، رفیق، هرکدام که باشد، باید برطرف کننده بسیاری از نیازهایمان شود و برعکس.

 

این مطلب رو همون پسری نوشته که می گفتم عاشق دختر عموشه! دیروز(8/9/82) بهم گفت که بیا بریم با هم "صح بند" کنیم!! گفت که خیلی حرف داره که بزنه! نشستم به حرفاش گوش دادم. جنس عشقها واقعا که خیلی متفاوته!

یه کارت 25 ساعته اینترنت خریدم! چند روزی توی اتاقهای چت گشتم! به نتایج زیر رسیدم:

1-      کسی به کسی اعتماد نداره!

2-      همه دنبال دوست دختر و یا دوست پسر می گردن!

3-      هیچ کس تعریف درستی از دوست دختر و دوست پسر نداره! در واقع هر کس این کلمه ها رو با توجه به فرهنگش معنا می کنه!

4-      همه دخترها می گن که دوست پسر ندارن ولی عملا می بینی که اگه نشون بدی پسر قابل اعتمادی هستی، ابراز علاقه می کنن که باهات دوست بشن!

5-      پسرها معمولا دورغ می گن! هر کدومشون حداقل با چند دختر ارتباط دارن ولی باز هم دنبال دخترهای جدید می گردن. دخترها هم دروغ می گن! نوع ارتباطشون با پسرهای مختلف فرق می کنه! برای بعضی پسرها نقش فرشته رو بازی می کنن. برای بعضی ها نقش یه آدم روشنفکر و برای بعضی ها نقش یه خواهر و ....

6-      بعضی از دخترها و پسرها هستن که تجربه چت ندارن و یا اینکه تجربه ارتباطات اینچنینی رو، ولی اونها هم با آتش بقیه می سوزن! قرار نیست کسی حرفشون رو قبول کنه!

7-      ایرانی ها خوره چت هستند.

8-      اکثر اتاقها ایرانی هستند و یا کاربر ایرانی دارند. این نشان دهتده ضعف فرهنگی است.

9-      تنها بعضی از اتاقها با هدف قابل قبول راه اندازی شدن! مثلا اتاق English Talk که البته همین اتاق هم پشت چهره زیباش اهداف دیگری هم داره!

10-   خوش به حال یاهو به خاطر این همه کاربر ایرانی!

 

بهترین کار اینه که تو اینترنت دنبال عشق نگردید.

تمام گنجشککان که در نبود تو مرا به باد ملامت گرفته اند، تو را به نام می خوانند.

 

چه نیمه شب ها، کز پاره های ابر سپید، به روی لوح سپهر
تو را چنانکه دلم خواسته است ساخته ام.
چه نیمه شب ها، وقتی که ابر یازیگر، هزار چهره به یک لحظه می کند تصویر
به چشم بر هم زدنی میان آن همه تصویر تو را شناخته ام.

من برگشتم! باز هم می نویسم.

خیلی وقتها باید باشی که بودنتو بشه حس کرد. ولی بعضی وقتها برای همین بودن باید بهای نبودن را پرداخت کرد.

فراق، تو بی سبب نیستی

به راستی سلط کدام قصیده ای ای غزل!؟

ستاره باران جواب کدام سلامی به خورشید از دریچه تاریک؟

کلام از نگاه تو شکل می گیرد

خوشا نظربازیها که تو آغاز می کنی!

 
یه مدت نمی نویسم. موفق باشید. نگران نباشید، شاید زود زود برگشتم. فعلا بای.

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد.پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد . مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت و او را سرزنش کرد.پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند. پسرک گفت:"اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم. برای اینکه شما را متوقف کتم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم ". مرد بسیار متاثر شد و از پسر عذر خواهی کرد. برادر پسرک را بلند کرد و روی صندلی نشاند و سوار اتومبیل گرانقیمتش شد و به راهش ادامه داد.

در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند

خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند. اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند. این انتخاب خودمان است که گوش کنیم یا نه !

عشقی که بااشکهایت به دست می آید، تنها تصوری است نیمه تمام از واقعیتی که می خواهی.