خانه عناوین مطالب تماس با من

جزیره

جزیره

درباره من

اینجا رو بخونی می فهمی! ادامه...

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • خداحافظ همین حالا
  • و این وبلاگ هم برای من تموم شد!
  • تموم شد
  • روز مادر مبارک
  • ۳۰۱۱۸
  • سانی و من!
  • پنجم تیرماه
  • شام با بچه های فرانسه!
  • چقدر حرف دارم واسه گفتن! کی گوش می ده!
  • من چمه!؟
  • فرحناز
  • قطعی موبایل!
  • دو راهی حل شد!
  • خواستگار
  • دو راهی

بایگانی

  • مرداد 1385 1
  • تیر 1385 5
  • خرداد 1385 8
  • اردیبهشت 1385 10
  • فروردین 1385 15
  • اسفند 1384 8
  • بهمن 1384 7
  • دی 1384 3
  • آذر 1384 2
  • آبان 1384 3
  • مهر 1384 5
  • شهریور 1384 2
  • مرداد 1384 4
  • تیر 1384 1
  • خرداد 1384 4
  • اردیبهشت 1384 3
  • فروردین 1384 4
  • اسفند 1383 5
  • بهمن 1383 5
  • دی 1383 10
  • آذر 1383 5
  • آبان 1383 6
  • مهر 1383 6
  • شهریور 1383 6
  • مرداد 1383 5
  • تیر 1383 8
  • خرداد 1383 5
  • اردیبهشت 1383 8
  • فروردین 1383 8
  • اسفند 1382 11
  • بهمن 1382 6
  • دی 1382 1
  • آذر 1382 11
  • آبان 1382 13
  • مهر 1382 19
  • شهریور 1382 6
  • مرداد 1382 1
  • تیر 1382 12
  • خرداد 1382 12
  • اردیبهشت 1382 1
  • فروردین 1382 5

آمار : 101323 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 20 مهر‌ماه سال 1382 21:10
    چهارشنبه گذشته! صبح که رفتم ایستگاه مترو خیلی شلوغ بود. برا همین پیش خودم گفتم که امروز هم صندلی گیرمون نمی آد بشینیم. چون تا درا باز می شه، همه حمله می کنن و در یه چشم به هم زدن همه صندلیها پر می شه! حالا تو هم اگه بخوای اینکارو بکنی، بعد از اینکه نشستی، نگاهت که بیافته به نگاه روبروییت، خجالت می کشی. برا همین من...
  • بارانی باید... چهارشنبه 16 مهر‌ماه سال 1382 15:01
    If ever things being to look A little cloudy… They'll get better soon Just remember that it's true: It takes rain to make rainbows Lemons to make lemonade And sometimes it takes difficulties To make us stronger and better people The sun will shine again soon… you'll see. -Collin McCarty بارانی باید... همه چیز گاه اگر...
  • یه کم زندگینامه! چهارشنبه 16 مهر‌ماه سال 1382 15:00
    این مطلب رو دیروز نوشتم. 15/7/82 دیروز بعد از مدتها به این فکر کردم که خدمت سخت می گذره! جالبه که تو این مدت 8 ماه گذشته اصلا خدمت سخت نبود. البته اواخر بهمن ماه انقدر برام سخت گذشت که یه بار که رفته بودم پیش تیمسار بهش گفتم می خوام سرم رو بزنم به دیوار. ولی بعدش اوضاع بهتر شد و عید اومد و ... یادمه این عید، عید خوبی...
  • باز هم شازده! چهارشنبه 16 مهر‌ماه سال 1382 14:50
    روباه گفت: زندگی من یکنواخت است. من مرغها را شکار می کنم و آدمها مرا. همه مرغها شبیه هم اند و همه آدمها شبیه هم. این زندگی کسلم می کند. ولی اگر تو مرا اهلی کنی، زندگیم مثل آفتاب روشن خواهد شد و آن وقت من صدای پای تو را خواهم شناخت و این صدای پا با همه صداهای دیگر فرق خواهد داشت. صدای پاهای دیگر مرا به سوراخم در زیر...
  • برآیند من سه‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1382 18:52
    می خواستم در مورد ویژگیهای خودم براتون بگم. عادت دارم که هر از چند گاهی از دوستام در مورد ایراداتم بپرسم. همه می گن پسر خوبی هستی و از این حرفا و آخرش هم دو سه تا ایراد می گیرن برای خالی نبودن عریضه. یکی از ایراداتی که همه می گیرن اینه که می گن مغروری. من خودم اما فکر می کنم که اصلا غرور تو وجودم نیست ولی چون دوستان...
  • پیامها سه‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1382 17:34
    I know darling how you suffer. I wish it could be better soon. and I think it will be better soon. please do not feel alone - I am with you. You are mine really and its not for you to suffer over that for long time. you can chose a way that is certain by concentrating on your Immigration and your new life. I believe...
  • مزایای کتابخوانی سه‌شنبه 15 مهر‌ماه سال 1382 17:07
    چند روزه که اساسی کتابخون شدم! تو این دو سه روزه چند تا کتاب خوندم که با روحیاتم زیاد سازگار نبودند. البته احساس می کنم که روحیاتم خیلی تغییر کرده و حس عجیبی دارم. لیست کتابهایی که خوندم اینه: شازده کوچولو اثر آنتوان دو سنت اگزوپری چه کسی پنیر مرا جابجا کرد اثر اسپنسر جانسون تا رهایی مجموعه اشعار حمید مصدق گاهی دلم...
  • که تا کجا رفتند؟ شنبه 12 مهر‌ماه سال 1382 14:33
    .... و هنگامی که آخرین بار گل را آب داد، حس کرد که می خواهد گریه کند. رو به گل کرد و گفت: خداحافظ. ولی گل جواب نداد. شاهزاده دوباره گفت: خداحافظ. گل سرفه کرد. ولی این سرفه از زکام نبود. سرانجام گفت: من احمق بودم. از تو عذر می خواهم. امیدوارم خوشبخت بشوی. شازده کوچولو از اینکه ملامتی از گل نشنید تعجب کرد. حیرت زده و...
  • تمام نصیب من جمعه 11 مهر‌ماه سال 1382 21:18
    تدریس زبان، زنجان شمالی، ستارخان، خطاطی ها و نقاشی های روی دیوار، خرید کامپیوتر، تدریس کامپیوتر، امتحانات پایان ترم، مشکلات اشکان، هیئت های عزاداری امام حسین، دانشگاه تبریز، ولنجک، متالیکا، حرم شهر ری، خرید دو جلد قران، پیاده روی از انقلاب تا … و ناگهان غم! یک ماه دعا و تلاش و … و هنوز هم!!! دانشگاه شریف، زعفرانیه،...
  • در وصف عشق چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 14:28
    هر عشقی می میرد. خاموشی می گیرد. من اینو قبول نداشتم. یه بار که داشتم به آهنگهای فرامرز اصلانی گوش می دادم، اینو شنیدم. بهش فکر کردم. همیشه می گفتم اون چیزی که از بین بره یا کمرنگ بشه، عشق نیست، هوسه! البته، اصلانی هم این شعر رو همین جوری نخونده که! احتمالا دلیلی برای این حرفش داره. عاشق برای کمرنگ کردن عشقش دنبال علت...
  • ترانه ای از امید پنج‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1382 14:36
    ..... کوه و در و دشت از این جدایی می نالد از غم، این دل دمادم، فردا کجایی سفر بخیر، سفر بخیر، مسافر من گریه نکن، گریه نکن، به خاطر من باران می بارد امشب دلم غم دارد امشب آرام جان خسته ره می سپارد امشب در نگاهت، مانده چشمم شاید از فکر سفر برگردی امشب از تو دارم، یادگاری سردی این بوسه را پیوسته بر لب قطره قطره، اشک...
  • نمی دونم! سه‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1382 13:58
    هر عشقی می میرد خاموشی می گیرد Biraz param vardi bitti Dun bir Isim vardi bugun yok Bi sevgilim vardi cekti gitti Bizde sans ne gezer Param kalmadi, Isim gucum yok, Sevgilim yok, Yok oglu yok yok yok... Bu sarkilar da olmasa Telefonlar calmasa Arkadaslarim aramasa N'apardim kim bilir? Durmazdim bir dakika Parcali...
  • عشق یعنی این! سه‌شنبه 1 مهر‌ماه سال 1382 13:41
    Bear Its late in the evening, I'm finishing up work details, details I don't like to do. What I like to do is think about you. Sometimes silence falls between us - but I'm always here for you *anytime*. Is there anything I don't understand about EnglishSpeaking, ProgramWriting, BrownEyed, PersianMen, those with bushy...
  • احساس چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1382 10:21
    لحظه دیدار نزدیکست باز من دیوانه ام مستم باز میلرزد دلم دستم باز گویی در جهان دیگری هستم های! نخراشی به غفلت گونه ام را، تیغ های! نپریشی صفای زلفکم را، دست و آبرویم را نریزی، دل! لحظه دیدار نزدیک است. مهدی اخوان ثالث کامپیوتر رو که روشن می کنی، می بینی یه صفحه سیاه در پشت زمینه قرار داره که این شعر بالایی به همراه عکس...
  • گردش چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1382 10:16
    این مطلب رو هفته پیش نوشتم! شب چهاردهم ماه رجب قرص کامل ماه شب مهتابی آزادراه تهران کرج خواننده سیاوش کسی جرمی نکرده گر به ما این روزها عشقی نمی ورزه بهایی داشت این دل بیشترها که در این روزها نمی ارزه ..... لحظه های بی تو بودن می گذره اما به سختی زیر رگبار نگاهت، دلم انگار زیر و رو شد ... راستی ماه چقدر زیباست....
  • این یه نامه است دوشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1382 14:40
    Baby I loved your letter. And I know our relationship is hard to define. But love is an expansive feeling and can stretch out like the universe. So we don't have to worry about putting a name on how it is with us. Some options one might have when in love are not possible for us but most of loving each other is...
  • و تو هنوز در فکری سه‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1382 15:59
    ایستگاه بعد میرداماد. صدای موزیک و... میرداماد. مسافرین محترم، ایستگاه پایانی می باشد. لطفا پس از توقف کامل قطار را ترک کنید . و تو هنوز در فکری. در فکری که چگونه به اینجا رسیدی! نه به ایستگاه میرداماد، بلکه به این ایستگاه زندگیت. از دویدن و راه رفتن بر روی پله های برقی خودداری فرمایید. استعمال دخانیات در تمامی اماکن...
  • سفر نامه شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1382 14:55
    هفته پیش تو محل خدمت مزخرف سربازی روزگار بدی پشت سر گذاشتیم. تقریبا هر روز با دلخوری و ناراحتی همراه بود. قضاوت رو به شما واگذار می کنم. شما بگید که من درست می گم یا اونا! به ما می گن برید فلان جا و کامپیوترهاش رو تمیز کنید! خوب شاید بگید مگه چه ایرادی داره!؟ من هم می گم، ولی مسئله اینه که زور داره! آخه ما را به اسم...
  • سلام شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1382 17:11
    دلم تنگ شده برا نوشتن. ولی دل و دماغش رو ندارم.
  • JOY سه‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1382 15:08
    سلام مدتی بود که نمی نوشتم. یه مدت هم بلاگ اسکای اشکال داشت. الان اومدم در خدمتتون باشم. شیرینترین اتفاقات در این چند روزه برام پیش اومده که امیدوارم برای همه شما هم پیش بیاد. از وقتی تصمیم گرفتم که بعضی حرفها را بزنم(حدود 2 هفته پیش) تا الان حس و حال خوبی دارم. قول داده بودم در مورد دوستم JOY براتون حرف بزنم. ان...
  • زندگی برای دیگران شنبه 28 تیر‌ماه سال 1382 14:44
    یه هفته می شه که از حالت طبیعی خودم خارج شدم! قبلا خیلی شاد و سرحال بودم. کلی جوک می گفتم و با همه شوخی می کردم. الان اصلا حس و حال این کارارو ندارم. تازه خورد و خوراکم هم نا منظم شده. کم غذا می خورم و بیشتر تو حال خودم هستم. سعی می کنم برم بیرون و حال و هوایی عوض کنم. چند بار با حامد رفتیم بیرون. فرحزاد، پارک ملت،...
  • جواب معماها یکشنبه 22 تیر‌ماه سال 1382 14:18
    می خوام جواب معماها رو بگم. معماهایی که قبلا مطرح کرده بودم. ۱- هویج! چون زرده! بقیه اش هم نکته انحرافیه! ۲- بخاری! زمستونا که تو خونه است. تابستونا هم به کسی ربطی نداره که بالای درخته یا نه! بخاری خودمه٬ می خوام بذارم بالای درخت. ۳- شیر و شتر شباهتی به هم ندارند و اون تیر آهن هم نکته انحرافیه!! امیدوارم خوشتون اومده...
  • فراق شنبه 21 تیر‌ماه سال 1382 14:20
    فراق، تو بی سبب نیستی به راستی سلط کدام قصیده ای ای غزل ستاره باران جواب کدام سلامی به خورشید از دریچه تاریک کلام از نگاه تو شکل می گیرد خوشا نظر بازیها که تو آغاز می کنی!
  • KOL DOGMELERI جمعه 20 تیر‌ماه سال 1382 23:04
    Hatirlarin bu gun Gibi Sessiz gecen Son geceyi basin ole eyik bir suclu gibi bana verdeyin hediyeyi Iki kucuk kol dogmesi butun bir ask hikayesi Iki dogme iki ayri kolda bizim gibi ayri yolda aksam olunja sustulurum her kesi her her seyi gelir kol dogmelerimin birlesme saati .. cikarim koyarim kutuya yan yana bitsin...
  • Love چهارشنبه 18 تیر‌ماه سال 1382 17:45
    Love is the difficult realization that something other than oneself is real
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 17 تیر‌ماه سال 1382 14:41
    یا رب این نو گل خندان که سپردی به منش می سپارم به تو از دست حسود چمنش فیلم Final destination رو احتمالا دیدید. امروز یه لحظه به اون فیلم فکرکردم و پیش خودم گفتم نکنه سرنوشت ما هم اونجوری بشه! قضیه از این قراره که کامپیوترم روشن بود، رفتم نماز بخونم. وقتی برگشتم مونیتور خاموش شده بود! دست زدم به کی برد که یه دفعه تق!...
  • کنکور شنبه 14 تیر‌ماه سال 1382 18:22
    بالاخره این کنکور برگزار شد و ما خیالمون راحت شد. البته من امتحان ندادم ولی از خواهرم که امتحان داد بیشتر نگران بودم. در هر حال، با توجه به چهره خواهرم بعد از امتحان می شد فهمید که باید برای سال بعد بخونه و امیدوار بشه که قبول شه. باز هم همون دردسرهای گذشته و ... تو عمرمون جلوی دبیرستان دخترونه نرفته بودیم که رفتیم....
  • بحث ازدواج یکشنبه 8 تیر‌ماه سال 1382 14:48
    این روزها زیاد در مورد ازدواج بحث می کنم. دلیلش اینه که مادرم چراغ سبز نشون داده!! البته معمولا چراغ سبز مادرها نتایج خاصی هم داره که آدم رو مجبور به راه رفتن در راهی می کنه که براش در نظر گرفتن!! با چند تا از دوستان در این زمینه صحبت کردم و به نتایج جالب و مفیدی رسیدم. الان هم دنبال کتابی به نام " Intimate Connection...
  • تشکر شنبه 7 تیر‌ماه سال 1382 15:03
    زندگی رو زیر یک سقف با تو اندازه می گیرم. - فرهاد بگذار تا شیطنت عشق، چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید. هر چند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد، اما کوری را به خاطر آرامش تحمل مکن. - دکتر شریعتی صداقت و راستگویی تو را در جامعه آسیب پذیر می کند ولی با این حال صادق و راستگو باش. - فائو باد به جستجوی تو دفتر مرا ورق می زند،...
  • سلام جمعه 6 تیر‌ماه سال 1382 02:58
    فراق، تو بی سبب نیستی به راستی سلط کدام قصیده ای ای غزل ستاره باران جواب کدام سلامی به خورشید از دریچه تاریک کلام از نگاه تو شکل می گیرد خوشا نظربازیها که تو آغاز می کنی! گاهی وقتها لازمه که به خودت استراحت بدی . یه روز نرو سرکار . برو استخر و فوتبال و شنا و .... مثل من . امروز بالاخره فرق بین جکوزی و سنا رو فهمیدم ....
  • 260
  • 1
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • صفحه 8
  • 9