قصه های واقعی

یکی بود یکی نبود. یه نیمچه برنامه نویسی بود که تو یه شرکتی کار می کرد. این شرکت تابع قوانین کلی کار در ایران بود. پارتی و زیرآب زنی در آن بیداد می کرد!! این نیمچه برنامه نویس ما همه جا را با دانشگاه مقایسه می کرد و فکر می کرد دوستی ها در محیط کار واقعی اند. بعدها فهمید که زیاد هم اینجوریا نیست. برای مثال اگر منتظر بود تا سروری راه بیافته و برنامه خودش رو روش نصب کنه و سرور طی 2 هفته آماده می شد، دلیل عقب افتادن کار،این نیمچه برنامه نویس ما بود. چون نمی دونست اون آقا یا خانمی که مسئول راه اندازی سرور بوده، اطلاعات کافی برای اینکار رو نداشته و برای اینکه کمبود خودش رو جبران کنه هر روز به مدیرش گزارش می داده که این نیمچه برنامه نویس هنوز نیومده برنامه اش رو نصب کنه و سرور آماده بوده!! به هر حال، هر چه بوده گذشته و این نیمچه برنامه نویس ما به این نتیجه رسیده که:

- اگه سرش تو کار خودش باشه، ممکنه مسئول خرابکاریهای دیگران هم شناخته بشه!

- اگه دیگران بلد نیستند سرور راه بیاندازند، برنامه برنامه نویس مشکل داره!

- اگر کسی اسمش رو Admin گذاشت دلیل نمی شه که نصب ویندوز رو بلد باشه چه برسه به IIS یا .NET FrameWork

- اگر بخواد برای Admin دستورالعمل نصب برنامه رو بنویسه حتما باید به طور کامل توضیح بده که مثلا چگونه CD نصب را در داخل CDROM قرار بده و چند بار Next را فشار بده تا برنامه نصب بشه!

- کسی که Admin بانک اطلاعاتی است، دلیل نداره که از بانکهای اطلاعاتی موجود Backup بگیره و این وظیفه برنامه نویس هست که از بانک مورد نیاز خودش Backup بگیره حتی اگه مجوزهای لازم رو نداشته باشه!( اصلا مگه Admin باید بدونه که مجوز یعنی چی؟)

- و ....

بعد از این ماجرا، نیمچه برنامه نویس قصه ما تصمیم گرفت مفهوم واقعی بعضی از کلمات را یاد بگیره. و بعد از رجوع به شرکتهای مختلف به این نتیجه رسید که تعریفهای زیر صادقند.

Admin: یک آدم بی سواد که فقط بلده چند تا عبارت از قبیل IIS، TCP/IP، Internet، DHCP، Active Directory و ... را بلغور کنه و فقط به خاطر سابقه کاری حقوق بگیره!

Administrator Guide: به دستورالعملی اطلاق می شود که یک Admin با تعریف بالا بتواند از طریق آن یک سیستم را راه اندازی و پشتیبانی کند. جزئیات نباید از قلم بیافتد و حتما باید تاکید شود که مثلا برای نصب IIS از CD ویندوز استفاده کرده و با زدن دگمه Eject در روی CDROM و بیرون آمدن محل قرار دادن CD، سی دی مربوطه که باز هم حتما باید تاکید شود که در بازار رضا قابل خرید است، در محل مربوطه قرار داده شود و سپس دگمه Eject دوباره فشر داده شود و ....

پشتیبان سیستم: به هر کسی که در پیاده رو بهش بر می خوریم می توان عنوان پشتیبان سیستم را داد. البته اگه خانم باشه بهتره! دلیل خاصی هم نداره!

مدیر بخش نرم افزار: فردی با تحصیلات دامپیوتر شاخه پشم افزار که فقط بلده حرف بزنه و از بس فک می زنه به نام آقای فکور یا آقایی که فکور دو بر هیچ بهش باخته شناخته می شه!

و تعاریف دیگر که از حوصله بحث خارج است.

کلاغه به خونش نرسید ولی قصه ما هم هنوز مونده! چه شود؟

سس سفید

بالاخره سس سفید خوردم. واقعا وحشتناکه! امروز موقعی که داشتم غذا سفارش می دادم یادم رفت بگم که سس سفید نزنه! برا همین نمی تونستم غذا رو برگردونم. مجبور شدم بخورم و چشمتون روز بد نبینه! من نمی دونم کی این سس سفید رو اختراع کرد! هر کی بوده خدا ازش نگذره!!!

فیلترینگ

سلام.
چه شود. شنیدم که دستگاه فیلترینگ خریدیم اونهم از آمریکا. تمام مشکلاتمون حل بود فقط مونده بود این یکی که به امید خدا حل شد.

باز هم انتقال!

من از منتقل شدن بدم می آد. ظاهرا قراره یه گروه OS تشکیل بشه و برم اونجا! خدایا! این ۸ ماه رو هم کمک کن!

سلام

چند وقتی می شد که نمی نوشتم. امروز داشتم آهنگهای احمد کایا رو گوش می دادم. با اینکه سعی می کنم حالم خوب باشه ولی نمی تونم. با شنیدن آهنگهای کایا یاد دوران آموزشی می افتم و خاطرات ناخوش اون دوران برام زنده می شن! هنوز نتونستم بفهمم که چطور می شه این دوران خفت بار بهترین دوران عمر آدم باشه! به نظر من که اصلا امکان نداره و هر موقع یاد اون موقع می افتم، آتش نفرت درونم شعله ور می شه!

احمد کایا می گه:            بیزه کان، بیزه تر، بیزه گوزیاشی کالدی! ( برای ما فقط خون و عرق و اشک مانده است!)

دیروز یکی از دوستام می گفت که دوباره شروع کنم به وبلاگ نویسی! آخه نمی دونست هنوز هم می نویسم! می گفت نوشته هات صداقت دارن!

می خوام از نیاز بگم. آدم اگه نیازی داشته باشه چه جوری باید برآورده کنه!؟ خیلی ها به هر دری می زنن! خیلی از مشکلات و فسادهایی هم که الان داریم حاصل همین نیازها و عدم برآورده شدنشون هستند. یه روز تو تاکسی که داشتم می رفتم راننده یه ماجرایی گفت که مو به تنم سیخ شد. می گفت صبح چند تا جوون رو سوار کرده بود که ظاهرا از شهرستانهای لرستان اومده بودن تهران برای کار و می گفتن کار پیدا نمی شه! می گفت لا به لای صحبتاشون گفتن که حتی به خاطر پول حاضرن آدم بکشن! راننده می گفت به شوخی ازشون پرسیدم که چند می گیرید یه نفر رو بکشید. گفتند که به خدا با 5000 تومان هم آدم می کشیم. فقط به ما پول بدن، هر کاری بگن می کنیم. می گفتن که دیگه روشون نمی شه برگردن شهرشون و خانوادشون هم منتظر اینا هستند که پول بیارن!

این همه آدم و این همه نیاز! همینه که کشور ما بالاترین آمار جرم و جنایت رو داره و هر روز بدتر از دیروز می شیم.

به نظر من معین خوب آهنگی خونده وقتی گفته: نیازو تو خودم کشتم که هرگز تا نشه پشتم!!

 

شنیدم چند روز هست که می گن گیر بازار شده! ما که والا چیزی ندیدیم و اصلا نمی دونیم که اینا به چی می خوان گیر بدن! ولی اونایی که دیده بودن می گن که به بدحجابی و ... گیر می دن! می گن تو میدون ونک هم چند نفر وایسادن و چند تا فاطی کماندو هم باهاشون هستن! ما که مسیرمون اونجاست چیزی ندیدیم. ولی اگه چنین کاری دارن انجام می دن حق دارن! آخه این همه آدم بیکار تو نیروی انتظامی هست، بالاخره باید یه کاری بکنن تا حقوقشون حلال باشه دیگه! تازه این خانمهایی که آموزش نظامی می بینن هم باید یه جایی به کار بیان دیگه! این کارا چند حسن داره:

1- حلال شدن حقوق پرسنل نیروی انتظامی

2- رشد فرهنگی در کشور( کی گفته که مردم رو عقده ای می کنه و هیچ اثری نداره!؟ به حق چیزای ندیده و نشنیده!)

3- احساس آرامش بیشتر برای مردم

4- خرج شدن بودجه های اضافی

5- آشنا شدن برادران و خواهران مخلص و احتمالا ازدواج آنها که در اسلام بسیار تاکید شده است!

6- الگو سازی برای جوانان مخصوصا دخترهای جوان

7- تمرین نظامی برای مواقع خطر و آزاد کردن زوری که اگه بمونه ممکنه تو بازوشون بگنده!

 

امیدوارم هر کاری که داره انجام می شه نتیجه اش رضایت مردم و اعتلای کشور باشه!