ترانه ای از امید

.....

کوه و در و دشت از این جدایی

می نالد از غم،

این دل دمادم،

فردا کجایی

سفر بخیر،

سفر بخیر،

مسافر من

گریه نکن،

گریه نکن،

به خاطر من

باران می بارد امشب

دلم غم دارد امشب

آرام جان خسته

ره می سپارد امشب

در نگاهت،

مانده چشمم

شاید از فکر سفر برگردی امشب

از تو دارم، یادگاری

سردی این بوسه را پیوسته بر لب

قطره قطره،

اشک چشمم،

می چکد با نم نم باران به دامن

بسته ای بار سفر را

با تو ای عاشقترین،

بد کرده ام من

رنگ چشمت،

رنگ دریا

سینه من،

دشت غمهاست

یادم آید،

زیر باران

با تو بودم،

با تو تنها

زیر باران با تو بودم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
Z پنج‌شنبه 3 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:09 ب.ظ http://XYZ3.BLOGSKY.COM

چه باید گفت با تو
تو ی بی اسم که خود را من می خطابی
وشعر دیگران را می نویسی
چه میخواهی ؟
چه باید گفت با تو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد