تمام گنجشککان که در نبود تو مرا به باد ملامت گرفته اند، تو را به نام می خوانند.
چه نیمه شب ها، کز پاره های ابر سپید، به روی لوح سپهر
تو را چنانکه دلم خواسته است ساخته ام.
چه نیمه شب ها، وقتی که ابر یازیگر، هزار چهره به یک لحظه می کند تصویر
به چشم بر هم زدنی میان آن همه تصویر تو را شناخته ام.
قابل درکه