اتفاقات!

۱- جمعه از کلاس در می آم و مستقیم می رم تالار. شیرینی خوران پسرخاله مهدی که با نوه اون یکی خاله که ۱۲ سالشه ازدواج کرده!! جمله کاملا واضحه! دختر ۱۲ ساله، پسر ۲۴ ساله!! تازه افتخار می کنن که عروسشون سنش کمه!!
۲- پاسپورتم رسید!
۳- از روز شنبه یه سمینار باحال در مرکز تحقیقات مخابرات به راهه! بحثش هم امنیت شبکه هست که دکتر ساتی از استرالیا تدریس می کنه!
۴- طلای زنداداشم گم می شه و اولین شکها به یکی از فوامیل می ره! باید این وسط قبول کنم که طلا رو می خرم تا قضیه حلو فصل بشه و گرنه کار به جاهای باریکتر می کشه!
۵- شرکت قبلی که کار می کردم اصرار داره که دوباره برگردم اونجا! فعلا بحث حقوق در میان است! البته می گن که حاجی چند تا دختر خوب سراغ داره که واسه ازدواج مناسبن، برا همین شاید قبول کنم که برگردم!!!
۶- بلند می شم این همه راه می رم تا میدان نوبنیاد! ۲۰ دقیقه هم منتظر می شم ولی خبری نمی شه! بدقولی واقعا چقدر بده!! به زور به سرویس رسیدم!

نظرات 5 + ارسال نظر
امیر سه‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:40 ب.ظ http://diamound.blogsky.com

سلام تو هم تنهایی؟یا مثل من دیوونه

میکرون سه‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:24 ب.ظ http://micron.blogsky.com

سلام
ما که از وبلاگتون لذت بردیم می خواستم نظر شما را در مورد تبادل لینک بدانیم و اگر خواستید با هم تبادل لوگو هم بکنیم خلاصه یه سری هم به ما بزنید اگر دوست داشتید یه نظر هم بدهید .
با تشکر
بای

غروب امروز سه‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:58 ب.ظ http://emruz.persianblog.com

سلام....۱۲.......۲۴

نوشین ۱۷ پنج‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:28 ب.ظ http://Nooshin17.persianblog.com

سلام خیلی پراکنده بود ولی جالب ...میشه گفت زندگی ...

نوشین ۱۷ پنج‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:29 ب.ظ http://Nooshin17.persianblog.com

البته من هنوز اندر فکرم درمورد اون ۱۲ و۲۴ وافتخاری که اونا میکردن عجب روزگار مسخره ایه ها نه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد