عقل یا احساس!

عقل یا احساس! قبل از رفتن ای خوب!
کاش می شد این حقیقت را بدانم!!

دختری به پسری ابراز علاقه می کنه! تو این دور و زمونه علاقه واقعی کم پیدا می شه! پسره اینو میدونه! 
رفتار پسره نشون می داده که سعی می کنه با قضایا منطقی برخورد کنه و این مسئله از طرف دختره به بی احساسی و ... تعبیر می شه! کم کم صحبتهاشون گل می کنه و پسره احساس راحتی می کنه. حرفاش رو می زنه و دختره هم متقابلا طوری برخورد می کنه که پسره احساس خوبی بهش دست می ده.

دختره می ره مسافرت. بر می گرده! دوباره می ره مسافرت و این دفعه به پسره می گه که در تمام طول مسیر، در تمام لحظاتی که مسافرت بوده، حتی زمانی که چشماش رو می بسته، به پسره فکر می کرده! پسره هم طبعا چنین احساسی بهش دست می ده. پسره کلا زوایای خالی زیادی تو وجودش بوده و صداقت تو تمام رفتارش موج می زده! طبعا هم صحبتی با دختره خیلی برای پسره جذاب و دوست داشتنی بوده. دختره از مسافرت بر می گرده! برای پسره سوغاتی خریده ولی چند روزی خبری ازش نمی شه و یه بار می آد و می گه که باید بره! حتی بدون خداحافظی! پسره به یاد گذشته می افته و تو تصمیمش جدیتر می شه!

جایی که پای احساس وسط بیاد، باید دور عقلو خط کشید. پس عقلگرایان عزیز، بی خیال احساس!!

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 12:03 ب.ظ http://azadikhah.blogsky.com

سلام عقل کرا یان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد