مسافرت

بعد از اینکه امتحان دوم Sophos رو قبول شدم، به یه مسافرت کوتاه رفتم! قصدم این بود که به خیلی جاها سر بزنم ولی فقط تونستم تبریز رو بگردم! تبریز با تعریفهایی که ازش شنیده بودم جور در می اومد. شنیده بودم که تبریز شهر تمیز و باحالیه و وقتی تو شهر دور زدم همه چی رو به عینه دیدم. خیابان شانزالیزه تو ولیعصر هم خیلی باحال بود. شاه گلی و بام تبریز و ... رو هم دیدم. کافی نتهای تبریز هم بسیار باکلاستر از تهران هستند. در مورد دخترهای تبریزی هم که زبان از تعریف محاسنشون قاصره! انصافا تبریزیها زیباترین دخترها رو دارن و البته می گن که خیلی با سلیقه هم هستن! نمایشگاه کامپیوتر هم سری زدم که البته از لحاظ فنی چندان پربار نبود. تو شاه گلی هم یه تصادفی کردیم ولی رفتارها بعد از تصادف بسیار عالی بود!
دیگه تعریف نکنم. من که تصمیم گرفتم از تبریز ازدواج کنم. به مادرم گفتم با تبریزیها بیشتر آشنا بشه، شاید بخت ما هم باز شد!
اما از نظرات اطرافیان در مورد تبریزیها بگم که مردم شهرهای اطراف تبریز عقیده دارند که تبریزیها بسیار زرنگ، بد آدرس، فارس دوست، آب زیر کاه و مغرور هستند! می گن که تبریزیها خودشون رو خیلی باکلاس می دونن و ترکهای دیگه رو قبول ندارند. البته همه بدون استثنا از محاسن دخترهای تبریزی می گن و دعوتت می کنن که باهاشون فامیل بشی. می گن دخترهای تبریزی خیلی با سلیقه و اقتصادی هستند. بلا استثنا همه یا زنداداششون و یا یکی از فامیلاشون رو که تبریزیه مثال می زنن! ما که دهنمون آب افتاد!
باور نمی کردم تبریز انقدر تمیز و زیبا باشه! به فکر هستم که در اولین فرصت دوباره سری به تبریز بزنم. شاید هم رفتم اونجا ساکن شدم. از چند تا شرکت کامپیوتری تبریز دعوت به همکاری شدم! آب و هوا هم بسیار عالی بود. شبها حتما باید لحاف می کشیدم روم تا سردم نشه!‌ در ضمن نمی دونید که کشیدن لپ مادربزرگ چقدر حال می ده!